گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
تمهیدات سیاسی و نظامی حکومت عراق برای آغاز جنگ






اشاره

رهبری عراق برای دست یابی به مقاصد سیاسی - فرهنگی خود، جنگ سراسری و همه جانبه‌ای را بر جمهوری اسلامی ایران تحمیل کرد. در حقیقت، دولت بغداد و حزب بعث با تصوری که از اوضاع داخلی ایران و نیز توانمندی‌های خویش و پشتیبانی‌های بین‌المللی داشتند، خود را برای دست یابی به این اهداف کاملا توانا می‌دیدند. به طورکلی، امروزه، کشورهای دنیا برای اتخاذ تصمیمات حیاتی، به ویژه موضوع سرنوشت سازی همچون آغاز جنگی گسترده که مستلزم تهیه امکانات و نیازمندی‌های گوناگون است و خطرهای فراوانی در پی دارد، نمی‌توانند بدون انجام بررسی‌های لازم و زمینه سازی‌های همه جانبه، اقدام کنند. عراق نیز این قاعده مستثنا نبود. از زمان نخستین برخورد این کشور با انقلاب اسلامی، یعنی اخراج امام خمینی (ره) از عراق، در 14 مهر 1357، تا آغاز جنگ تحمیلی که نقطه پایان و اوج تیرگی روابط این دو کشور با ایران می‌باشد، فراز و نشیب‌های زیادی در مناسبات دو کشور به وجود آمد که بدون درک همه جانبه آنها، فلسفه زمانی، مکانی و چگونگی تهاجم نظامی عراق به ایران آشکار نخواهد شد. بر همین اساس، در این فصل، سیر اقدامات عراق علیه انقلاب اسلامی از زمان اخراج امام خمینی (ره) از عراق تا شروع تهاجم سراسری به ایران مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.
قراین و شواهد حاکی از آن است که همه اقدامات عراق، جهت فراهم ساختن زمینه‌های لازم برای آغاز جنگ بوده است. به عبارت دیگر، تصمیم عراق برای تجاوز به ایران از مدت‌ها پیش اتخاذ شده بود و رهبری این کشور تنها مترصد فرصتی طلایی برای حمله به ایران بود که این فرصت در 31 شهریور 1359 به دست آمد. در این فصل، زمینه سازی‌های عراق پس از اعلامیه 1975 میلادی الجزیره و انعقاد عهدنامه مرزی و حسن همجواری در 13 ژوئن 1975 میلادی (23 خرداد 1354) در بغداد تا شروع تهاجم

[ صفحه 127]

سراسری علیه ایران در 31 شهریور 1359 در چند محور مورد بررسی قرار می‌گیرد:
- زمینه سازی‌های اولیه پس از اعلامیه الجزایر و قرارداد 1975 تا اخراج امام از عراق؛
- احساس خطر از تحولات داخلی ایران (از اخراج امام خمینی از عراق تا پیروزی انقلاب اسلامی)؛
- تحکیم قدرت در داخل و ستیزه جویی با ایران (از پیروزی انقلاب اسلامی تا اشغال لانه جاسوسی امریکا)؛
- تحکیم قدرت در داخل و ستیزه جویی با ایران (از پیروزی انقلاب اسلامی تا اشغال لانه جاسوسی امریکا)؛
- کاهش سطح روابط دیپلماتیک و گسترش اقدامات خصمانه (از اشغال لانه جاسوسی تا قطع رابطه بین ایران و امریکا)؛
- در آستانه تهاجم از (قطع روابط ایران و امریکا تا پس از کودتای نوژه)؛
- آماده سازی نهایی (تشدید و گسترش تحرکات و اقدامات تجاوز کارانه).

نخستین زمینه سازی‌ها

انعقاد قرار داد 1975 میلادی الجزایر همواره از نظر رهبران عراق اقدامی تحمیلی تلقی می‌شد که از موضع ضعف به آن تن داده بودند، لذا برای توجیه این اقدام، آن را یک حرکت شجاعانه سیاسی عنوان می‌کردند که غیر از صدام کسی قادر به انجام چنین رسالتی نبود! بدین ترتیب، رهبری حزب بعث و شخص صدام در پی فرصتی بودند تا از این وضعیت انفعالی خارج شوند، اما با توجه به حمایت بی دریغ امریکا از شاه و بی‌توجهی عراقی‌هابه این موضوع، تغییر موازنه قوا را بسیار مشکل می‌کرد، لذا از آن تاریخ به بعد، رابطه عراق به سردمداری صدام در حزب بعث با بلوک غرب قوت گرفت. سفر صدام به پاریس و عقد قرارداد دوستی با فرانسه، نمونه روشن چنین گرایشی در حزب بعث بود. تمام تلاش صدام و حزب بعث در این دوران بر این اصل استوار بود که با فراهم کردن شرایط مناسب، خود را برای ایفای نقشی در منطقه آماده سازند. در گزارش نهمین کنگره حزب سوسیالیست بعث عراق در این باره آمده است:
«از اواخر سال 1977 میلادی به بعد، رهبری شرایط مناسب‌تری را برای بازسازی ارتش و پایه گذاری بنیادها و شالوده‌های نوین آن به دست آورد. در مرحله یاد شده، اقدام فراگیر و حساب شده‌ای جهت تنظیم فرماندهی نیروهای مسلح صورت گرفت و به فرماندهان نظامی

[ صفحه 128]

نیرومندی که وطن دوستی و ایمانشان به حزب و انقلاب محرز گشته، مورد تأیید قرار گرفته بودند و همچنین توانایی‌های نظامی آنان به ثبوت رسیده بود، فرصت‌های بی‌شماری داده شد.
همین فرصت‌ها در اختیار فرماندهان جوانی که در آغوش حزب و انقلاب تربیت یافته، فنون و شیوه‌های جدید و مدرن لازم را فرا گرفته و با سلاح‌های پیشرفته آشنا گشته بودند، گذاشته شد. پس از این که رفیق صدام حسین، مسئولیت رهبری حزب و انقلاب و فرماندهی کل قوای نظامی را عهده دار شد، جهشی کیفی در شیوه‌های فرماندهی نیروهای مسلح و بازسازی انسانی و نظامی و بسیج عمومی آن به وقوع پیوست.» [117] .
با توجه به این اقدامات، صدام در همان سال برای آماده ساختن افکار عمومی و رهبران حزب بعث، طی سخنانی گفت:
«سال 1977(1356) بود. ما در جلسه شورای رهبری بودیم و من به آنان گفتم دلم گواهی می‌دهد و البته این گواهی دل نیست، بلکه بررسی و نتیجه گیری اوضاع و احوال است که از هم اکنون تا سال هشتاد عراق در معرض خطری جدی است.» [118] .
شایعه ادعای صدام در این سخنرانی مبنی بر این که اسرائیل و ایران زمان شاه کشورهایی هستند که در آغاز دهه هشتاد عراق را دچار مشکل خواهند کرد، تبلیغی بیش نبود، و به نظر می‌رسید که صدام، سال 1980 میلادی را زمان آمادگی کامل عراق برای ایفای نقش خود می‌دانست.
از سوی دیگر، دولت بعث عراق از وجود حضرت امام (ره) در عراق خشنود نبود و احساس می‌کرد که امام خمینی (ره) هرگز در برابر خواسته‌های بغداد تمکین نخواهد کرد. در یکی از گزارش‌های حزب بعث در این باره آمده است:
«[امام] خمینی مدت زیادی در عراق به سر برده و در این مدت، علی رغم مبارزه عراق بر علیه رژیم شاه و با وجود کمک‌های عراق به گروه [امام] خمینی برای مبارزه با شاه، هرگز پیش نیامده که [امام] خمینی از این اقدامات دوستانه عکس العمل دوستانه از خود نشان دهد....
[امام] خمینی هر چند مخالف سیاست شاه بود، ولی هرگز از اصرار ورزی شاه برای فرمانروایی بر نصف شط العرب انتقاد نمی‌کرد و او را در قبال این سیاست هرگز سرزنش نکرده بود.همچنین [امام] خمینی هرگز شاه را به خاطر اشغال سه جزیره خلیج فارس سرزنش نمی‌کرد.» [119] .

[ صفحه 129]

دولت عراق در زمینه علامت گذاری مرزهای خود با ایران - بر خلاف اعلامیه 6 مارس 1975(15 اسفند 1353) الجزایر و نیز پروتکل مربوط به علامت گذاری مجدد مرز زمینی در 13 ژوئن 1975(23 خرداد 1354) که در بغداد منعقد شد - به کار شکنی پرداخت و خواهان تغییر مأموریت کمیسیون تحویل و تحول اراضی و مستحدثانی شد که در اثر علامت گذاری مجدد مرزهای زمینی، ویژگی تعلق ملی آنها تغییر یافته بود. این کمیسیون مرکب از کارشناسان دو کشور، از 24 اردیبهشت، تا 10 خرداد 1357 در تهران تشکیل شد. نماینده عراق اصرار داشت که کمیسیون باید پیش از تحویل اراضی و ساختمان‌ها، محل 21 علامت مرزی را تغییر دهد، ولی نماینده ایران اصرار داشت که قبلا علامت گذاری انجام شده است.
سرانجام، هیئت عراقی بدون توجه به وظایف محوله، مذاکرات را متوقف کرد و در 11 خرداد 1357 به بغداد بازگشت. و پس از آن نیز کارشکنی ادامه یافت.

احساس خطر از تحولات داخلی ایران

تحولات سیاسی ایران از آغاز سال 1357 به بعد، عراق را دچار تناقض و تردید شدیدی کرد؛ از یک سو ناآرامی و بی‌ثباتی و در نهایت، ضعف ایران، می‌توانست باعث تقویت موضع عراق و موفقیت این کشور در برنامه‌های آتی آن شود؛ و از سوی دیگر، به دلیل نامشخص بودن آینده این تحولات و ترس از پیروزی انقلاب اسلامی و تبلیغ آن در عراق، این کشور احساس خطر می‌کرد. این موضوع علاوه بر آن که کینه و دشمنی دولت حاکم بر عراق را نسبت به ایران - به ویژه انقلابیون - برانگیخت، بلکه باعث شد که دولت بعث با اخراج امام خمینی (ره) از عراق در پی دست یافتن به چند هدف عمده بادش:
- حمایت غرب را بیش از پیش به سوی خود جلب کند.
- تصویر موجهی از خود در اذهان اعراب و کشورهای منطقه ایجاد کند.
- حمایت غرب را از خود برای احراز مقام ژاندارمری منطقه، به جای شاه، جلب کند.
دولت عراق با توجه به تحلیل‌هایی که از روند حوادث داشت، هم آهنگ با غرب و به ویژه امریکا، مقابله با امام خمینی (ره) و نهضت اسلامی را در دستور کار خود قرار داد. نخستین اقدام این کشور در برابر نهضت اسلامی، تضییع امام خمینی (ره) و ایجاد

[ صفحه 130]

محدودیت برای فعالیت‌های ایشان در عراق بود. در این باره، سفارت عراق در پاکستان طی اعلامیه‌ای اعلام کرد که خانه آیت الله خمینی را بدین خاطر زیر نظر گرفته‌اند که اجازه داده نشود تا ایشان از محل سکونت خود به عنوان کانونی برای فعالیت‌های ضد ایرانی استفاده کند. در پایان این اطلاعیه آمده است. که دولت عراق به حضرت آیت الله خمینی اطلاع داده است که این دولت ناچار است به مقررات بین المللی حاکم بر روابط فی ما بین کشورها احترام بگذارند. [120] .
در پی اصرار و تأکید حضرت امام مبنی بر انجام تکلیف شرعی خود در مبارزه با حکومت شاه، دولت عراق ایشان را اخراج کرد و پس از آن که از ورود امام به کویت نیز جلوگیری شد، ایشان و اطرافیانش در 14 تیر 1357 رهسپار فرانسه شدند. [121] .
رادیو بی. بی. سی. طی تفسیری در همین روز، اقدام عراق در برخورد با امام خمینی را تنها در حد ترس از سرایت اوضاع ایران به عراق ارزیابی کرد و گفت:
«سیاست‌های داخلی عراق گاه گاه ایجاب می‌کرد که در هنگام بروز خطر بلادرنگ اقدام شود. در این مورد، خطر در چند قدمی مرز ایران و عراق قرار داشت و احتمالا دولت عراق از آن بیم داشت که مبادا مسلمانان عراقی هم از ناآرامی‌های ایران به عنوان الگو استفاده کرده و اوضاع داخلی عراق را که خواه ناخواه به دلیل اختلافات کردها و دولت مرکزی متشنج است، بدتر نمایند. وجود یک چنین امکاناتی واقعا بعید به نظر نمی‌رسد زیرا با ناآرامی‌های ایران که با نیروهای ناشناخته، متشکل و متحد شدند و دولت مرکزی را با ارائه تقاضاهایشان به مبارزه طلبیدند. آنچه که مسلم است، کشورهای همجوار همیشه از یکدیگر تأثیر پذیر بوده‌اند و موقعیت جغرافیایی آنان ایجاب می‌نماید که از لحاظ سیاسی با اینگونه احتمالات رو به رو گردند. [122] .
با گذشت زمان و آشکار شدن ضعف شاه، طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق، اعلام کرد:
«جریاناتی که در ایران می‌گذرد، یک مسئله داخلی است. ما به خواست مردم ایران احترام می‌گذاریم و خواهیم کوشید، با هر قدرت قانونی در ایران همکاری کنیم.» [123] .
لحن سخنان این مقام عراقی حاکی از هم آهنگی دولت بعث با سیاست‌های غرب و

[ صفحه 131]

امریکا مبنی بر طرفداری از دولت بختیار بود، به گونه‌ای که پس از سخنان بختیار در همان دوران، مبنی بر کنار گذاشتن نقش ژاندارمری ایران در منطقه، سعدون حمادی به شدت از این خط مشی دولت ایران استقبال کرد.
قراین همگی حاکی از آن بود که دولت عراق از تحولات جاری در ایران تا آنجا که به تضعیف اقتدار اولیه شاه و کنار رفتن وی و روی کار آمدن پسرش یا یک دولت ضعیف دیگر منجر شود، استقبال و پشتیبانی خواهد کرد. در حالی که شاه از ایران فرار کرده و حضرت امام خمینی (ره) به کشور باز گشته بود و آخرین سنگرهای حکومت شاه در حال سقوط بود. مجله المستقبل، هفته نامه عرب زبان چاپ پاریس گزارش داد:
«یک مقام بلند پایه عراقی که مایل نیست نامش فاش شود، گفته است بهتر است شاه به ایران باز گردد. همین مقام مسئول عراق گفت که می‌توان قانون اساسی ایران را به نحوی اصلاح کرد که شاه حکومت نکرده و فقط سلطنت کند. او گفت: عراق با تغییر رادیکال رژیم ایران خیلی موافق نیست. وی افزود: ما کلیه مسائل موجود در مرز مشترک دو کشور، مسئله کردها و مسئله آب را با شاه ایران حل کرده بودیم و به همین دلیل است که آیت الله خمینی که به عراق تبعید شده بود، توصیه کردیم عراق را ترک کند تا بتوانیم با ایران روابط حسن همجواری داشته باشیم.» [124] .
در این حال صدام اعتراف کرد:
«هشت ماه پیش از روی کار آمدن حکومت اسلامی، من گمان می‌کردم، پسر شاه، شاه خواهد شد. شاه کنار رفت و نخست وزیری توسط مجلس قدرتمند روی کار خواهد آمد و آخوندها نقش خود را به گونه‌ای ایفا خواهند نمود که عراق را دچار درد سر نکنند.» [125] .
از سوی دیگر، دولت عراق ضمن ادامه کارشکنی نسبت به مأموریت کمیسیون تغییر و تحول اراضی مرزی، خواهان تغییر علامت‌های مرزی و الحاق مناطقی در «زین القوس» و «سیف سعد» به عراق بود، در حالی که این کار شکنی‌ها را به ایران نسبت می‌داد. احساس خطر عراق از تغییر حکومت شاهنشاهی، دشمنی این کشور را نسبت به ایران بر می‌انگیخت و زمینه را برای حمله به ایران در صورت پیروزی انقلاب اسلامی، مساعدتر می‌کرد.

[ صفحه 132]


تحکیم قدرت در داخل و ستیزه جویی با ایران

اشاره

سرنگونی حکومت شاه ایجاد نگرانی در عراق نسبت به بازتاب انقلاب اسلامی، موقعیت ویژه‌ای را برای عراق به ارمغان آورد. دولت بعثی این کشور که رقیب دیرینه شاه بود، با از هم پاشیدن نظام شاهنشاهی فرصت را برای به عهده گرفتن نقش اساسی در منطقه مناسب دید. تحولات داخلی و خارجی عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حاکی از تلاش مستمر مسئولان عراق برای پرکردن خلاء موجود در منطقه بود. حزب بعث تلاش می‌کرد تا با بهره برداری هر چه بیشتر از وضعیت موجود، از تمام امکانات داخلی و خارجی به نفع خود استفاده کند.

سرکوب مخالفان

تاریخ بیست ساله گذشته عراق مملو از ائتلاف و اتحاد، درگیری، ستیز، تسویه و کشتار بین حزب بعث و دیگر گروه‌های سیاسی مخالف بوده است. حزب بعث از ابتدای تأسیس، پایگاه مردمی نداشت اما توانسته بود با اعمال روش‌های تند و خشن، حاکمیت مطلق خود را بر سراسر عراق استوار سازد. و تمام گروه‌ها و جریان‌های سیاسی صاحب نفوذ را قلع و قمع کند. سیاست‌های این حزب علاوه بر شیعیان، در مورد دو گروه عمده دیگر (کردها و کمونیست‌ها) نیز اعمال می‌شد.
کردها در پی توافق عراق با دولت شاه در 1957 میلادی قدرت خود را از دست دادند و کمونیست‌ها نیز از سال 1977 میلادی مورد حمله فزاینده بعثی‌ها قرار گرفتند. در اواخر دهه 1970 میلادی، که هم زمان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران بود، تنها، اشخاص و گروه‌هایی اجازه شرکت در فعالیت‌های سیاسی را داشتند که به نحوی به حزب بعث وابسته بودند. سیاست بعثی کردن تمام امور و نهادها در دستور کار رهبران عراق قرار داشت. پس از آن نوبت به تسویه حساب‌های گروهی در حزب بعث رسید.

تصفیه حزبی

حسن البکر، رییس جمهور عراق، در نطق تلوزیونی 25 تیر 1358، اعلام کرد که به دلیل

[ صفحه 133]

وضعیت مزاجی، توانایی ادامه مسئولیت را ندارد و بدین ترتیب از مقام خود استعفا داد.
البته، کناره‌گیری و یا کنار گذاشتن حسن البکر، دلایل دیگری نیز داشت و بی ارتباط با تغییر و تحولات کلی عراق در زمینه‌های گوناگون نبود؛ از مدت‌ها پیش، اختلاف سلیقه میان اعضای این حزب شدت یافته بود. یکی از موارد اختلاف آنها، نحوه برخورد با ایران بود. به گونه‌ای که پس از کناره گیری حسن البکر و روی کارآمدن صدام، فعالیت‌های مخرب دولت بعث، در خوزستان و کردستان افزایش یافت و وارد مراحل جدیدی شد.
پس از روی کار آمدن صدام، تلاش حزب بعث برای یک دست کردن این حزب فزونی یافت و در این راستا، در اوایل مرداد 1358، خبرگزاری‌ها خبر از کشف توطئه کودتا در عراق و دستگیری عوامل آن دادند. خبرگزاری خاورمیانه در این باره گزارش داد:
«توطئه یک کودتا که به منظور برانداختن رژیم صدام حسین در عراق ترتیب یافته بود، روز دوشنبه گذشته(1 / 5 / 1358) با شکست مواجه شد. در پی شکست این توطئه، پنج تن از اعضای حزب حاکم بعث و گروهی از افسران ارتش این کشور بازداشت شده‌اند... گفته می‌شود این توطئه از سوی احزاب کمونیست طرح ریزی شده است. باید اضافه کرد که روابط حزب بعث و احزاب کمونیست از سال گذشته به شدت تیره شده است.» [126] .
خبر کشف و خنثی شدن توطئه کودتا برای براندازی حکومت صدام، زمانی اعلام شد که تلاش‌ها و گفت و گوهای دو کشور عراق و سوریه برای ایجاد یک کشور متحد عربی بی‌نتیجه مانده بود. در حزب بعث در مورد این مسئله مباحث فراوانی صورت گرفته و هواداران اتحاد با سوریه در این حزب و ارتش به خوبی شناخته شده بودند. صرف نظر از درستی خبر وجود چنین توطئه‌ای، صدام برای دستیابی به دو هدف عمده، از این رویداد بهره برداری فراونی کرد. اول، سرکوبی مخالفان داخلی در حزب بعث تحت عنوان مرتبطین باحزب کمونیست بود که در میان آنان می‌توان از «عبدالخالق سامری»، از رهبران برجسته حزب بعث، و همچنین «عدنان حسین»، وزیر سابق برنامه ریزی عراق نام برد. دوم انجام تبلیغات گسترده بر ضد سوریه و ایران به این بهانه که از کودتا گران پشتیبانی کرده‌اند.
از دیگر اقدامات صدام در این دوران، اعلام عفو عمومی بود. هدف او از چنین تصمیمی، کسب محبوبیت در میان مردم بود و می‌خواست تا به این وسیله گروه‌های سیاسی معارض را خلع سلاح کند و بین آنها، در مورد نحوه برخورد با حزب بعث اختلاف و تفرقه بیاندازد.

[ صفحه 134]


افزایش فعالیت‌های دیپلماتیک

فعالیت‌ها و جهت‌گیری‌های دیپلماتیک عراق که در این دوره، سرعت بیشتری به خود گرفته بود، روند متفاوتی نسبت به گذشته یافت. گسترش روابط با کشورهای مرتجع منطقه، جدایی از سوریه گسترش روابط سیاسی - اقتصادی با اروپا، خرید تجهیزات مدرن نظامی از کشورهای غربی و تحریم پایداری، برخی از این سیاست‌ها بود.
روی کرد سیاسی عراق به غرب و امریکا در این دوران قابل توجه است. تمایل عراق به ایفای نقش ژاندارمری در منطقه که با سرنگون شدن شاه شدت بیشتری به خود گرفته بود، باعث شد تا برژینسکی، مشاور امنیت ملی رییس جمهور امریکا در 3 فروردین 1358 اعلام کند، در امریکا هیچ تضاد اصولی بین منافع واشنگتن و بغداد نمی‌بینند. [127] .
پس از آن دیدار، «هارلود براون»، وزیر دفاع امریکا و ریچارد مورفی از منطقه و ملاقات آنان با صدام، به تسریع چنین سیاسیت‌هایی از جانب عراق کمک کرد.

ستیزه جویی با ایران

هم زمان با اوج گیری نهضت اسلامی در ایران، مقام‌های عراق علاوه بر اخراج آیت الله خمینی (ره) تحت عنوان مخالف ایشان با اجرای قرارداد 1975 میلادی، از نابسامانی و ضعف دستگاه حاکم ایران استفاده کرد دست به سازماندهی عوامل وابسته به خود در ایران زدند. تبلیغات عراقی‌ها در این زمان از سویی، اعلام عدم مداخله در امور داخلی ایران و از سوی دیگر، زیر سؤال بردن توافق الجزایر بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عراق فعالیت‌های خود را برای سازماندهی و هدایت گروه‌های وابسته دو چندان کرد و در همان حال، وضعیت خاص سیاسی - اقتصادی جمهوری اسلامی و نارسایی‌های موجود در زمینه حفاظت از مرزها، عراق را برای انجام مقاصدش یاری کرد. اقدامات عراق علیه ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا اشغال لانه جاسوسی حول محورهای زیر بوده است:
1 - فعال کردن گروه‌های وابسته در ایران
گروه‌ها و جریانات سیاسی وابسته به عراق مانند جبهه التحریر عربستان و جبهه التحریر

[ صفحه 135]

(الاحوار) که در گذشته فعالیت‌های محدودی بر علیه حکومت شاهنشاهی انجام می‌دادند، پس از قرارداد 1975 میلادی الجزایر منزوی شده و برخی از اعضای آنها به کشورهای خلیج فارس گریختند. این گروه‌ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی بار دیگر تحت حمایت عراق، سازماندهی شده و تشکیلات خود را به داخل ایران منتقل کردند.
کنسول گری عراق در خرمشهر در زمینه هدایت و سازماندهی گروه‌ها و اشخاص وابسته به این کشور در ایران، نقش اساسی و کلیدی ایفا می‌کرد. براساس اسناد و مدارکی که بعدها از این کنسول گری عراق به دست آمد، اهداف عمده‌ای که از تقویت عوامل جریانات وابسته تعقیب می‌شد، از این قرار بوده است:
- تشکیل و سازماندهی جوانان عرب در راستای اهداف عراق؛
- کسب هر گونه اطلاعات سیاسی، نظامی، اقتصادی از اوضاع ایران؛
- دامن زدن به اختلافات میان ساکنان عرب و عجم در منطقه؛
- نفوذ در بیت آیت الله شبیرخاقانی و القاء نظرات خود به وی و اطرافیانش؛
- انجام دادن اقدامات خرابکارانه در مواضع حساس اقتصادی و نظامی خوزستان؛
- ارسال اسلحه به ایران و توزیع آن بین فریب خوردگان.
کردستان و خوزستان دو منطقه اصلی فعالیت گروه‌های وابسته به عراق بودند؛ در کردستان، احزاب دمکرات و کومله و در خوزستان، سازمان سیاسی خلق عرب و اطرافیان شیخ شبیر خاقانی، مزدوران عراق به شمار می‌رفتند.
2 - طرح سرنگونی خروج ایران از سه جزیره:
پس از سرنگونی شاه، عراق از اوایل سال 1358 تحرک تبلیغاتی گسترده‌ای علیه ایران آغاز کرد، مبنی بر اینکه دیگر، ایران ژاندارم منطقه نیست و باید از سه جزیره تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی خارج شود، در حالی که کشورهای حوزه خلیج فارس ادعایی نسبت به این جزایر نداشتند. روزنامه الثوره در سر مقاله خود نوشت:
«ایران باید برای نشان دادن حسن نیت خود در قبال اعراب که ساکن واقعی آنها هستند، از این سه جزیره خارج شود و از این طریق نشان دهد که این کشور دیگر ژاندارم منطقه نیست.» [128] .
اقدامات بعدی و شواهد و قراین موجود نشان می‌داد که عراق از این تبلیغات دو هدف

[ صفحه 136]

عمده را تعقیب می‌کرد: اول، خود را تنها مدافع اعراب معرفی کند و آنان را برای پذیرش رهبری عراق آماده سازد و دیگر اینکه، برای دامن زدن به اختلافات خود با ایران در راستای اهدافش، دلایل کافی داشته باشد.
3 - تحرکات مرزی
تحرکات مرزی عراق از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی در قالب تلاش‌هایی مانند قاچاق اسلحه به داخل ایران، عبور و مرور آزاد عوامل وابسته، بمباران‌های مرزی حفاری بیش از 50 حلقه چاه نفت در نوار مرزی و فعالیت‌های عمرانی و مهندسی در مرزها آغاز شد. این اقدامات برای افزایش توان رزمی عراق انجام می‌گرفت. ازدیاد و تقویت پاسگاه‌های مرزی، مستحکم کردن خطوط پدافندی، ایجاد شبکه‌های متعدد مواصلاتی از دیگر اقدامات عراق در مرزها، در این دوره بود. در این حال، نه تنها اهداف و مقاصد عراق از این اقداماتش به خوبی برای افکار عمومی کشور روشن نشده بود، بلکه متأسفانه حتی در بینش نظامیان ارشد ایران نسبت به این موضوع، ساده انگاری بیش از اندازه‌ای حاکم بود. فرمانده وقت ژاندارمری ایلام با اشاره به فعالیت‌های راه سازی عراق در طول مرزها گفت:
«این اقدامات جنبه روانی دارد تا مرزنشینان ما فکر کنند که این کشور پیشرفته است. نباید آن را به حساب عملیات نظامی گذاشت.» [129] .
عراق قصد داشت با انجام چنین تحرکاتی، هم توان و میزان قدرت نظامی جمهوری اسلامی را ارزیابی کند و هم نحوه برخورد مسئولان ایرانی با این تحرکات را بسنجد. در مجموع، ضعف برخورد مسئولان دولت موقت در برابر تحرکات عراق - تنها، پذیرش عذرخواهی سفیر و یا مرزبان این کشور - همچنین شکست فعالیت سیاسی گروه‌های وابسته به عراق در خوزستان و کردستان و نیز روی کار آمدن صدام، از عوامل مؤثر در تشدید درگیری‌های مرزی ایران و عراق به شمار می‌رود.
4 - کاهش سطح روابط دیپلماتیک با ایران و گسترش اقدامات خصمانه:
روند گرایش عراق به غرب و دشمنی نسبت به انقلاب اسلامی که از زمان روی کار آمدن صدام شتاب بیشتری گرفته بود، در این دوره مسیر صعودی خود را همچنان ادامه می‌داد.
حضور گسترده و فراگیر کشورها و شرکت‌های بزرگ غربی در نمایشگاه بین المللی بغداد، گوشه‌ای از ثمرات تلاش‌های بی‌وقفه‌ای بود که از چندی پیش، صدام حسین در پی

[ صفحه 137]

رهایی از عراق از انزوا آغاز کرده بود. در این مرحله از زمینه سازی‌ها، دولت عراق علاوه بر گسترش اقدامات خصمانه و تبلیغاتی قبلی خود علیه ایران، به اقدامات جدیدی چون - کاهش سطح روابط دیپلماتیک، جنگ سرد مطبوعاتی و حمایت از فراریان حکومت پهلوی، دست زد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گزارش‌های فراوانی مبنی بر فعالیت غیر قانونی مأموران سرکسنولگری‌های عراق در ایران به مقام‌های جمهوری اسلامی می‌رسید. دستگیری برخی از عوامل بمب گذار و خراب کار در خوزستان و اعتراف آنان به همکاری با مأموران عراقی، این گزارش‌ها را تأیید می‌کرد. به علاوه، در اسنادی که بعدها از کنسولگری عراق در خرمشهر به دست آمد، نحوه ارتباط مأموران عراق با گروه‌های سیاسی برای مبادله اطلاعات، تحویل سلاح و مهمات و هدایت تشکیلاتی و عملیاتی آنها به خوبی ترسیم شده بود.
با توجه به این گزارش‌ها و در پی کشف تعدادی اسلحه و دیگر مهمات جنگی از مدرسه عراقی‌ها در خرمشهر و دستگیری دو افسر عراقی که به عنوان معلم در آن مدرسه فعالیت سیاسی - نظامی می‌کردند، سفیر دولت ایران در بغداد در 18 مهر 1358 ضمن دیدار و گفت و گو با معاون وزیر خارجه عراق، رسما از دولت عراق خواست تا نسبت به بستن سرکنسولگری خود در خرمشهر و کرمانشاه اقدام کند. براساس این درخواست، توافق شد که ظرف مدت سه ماه از آن تاریخ، این سرکنسولگری‌ها در مقابل تعطیل شدن نمایندگی‌های کنسولگری ایران در بصره و کربلا، بسته شود. با این حال، در فاصله این مهلت سه ماهه، دو کشور در خصوص سرکنسولگری‌های یکدیگر اقداماتی انجام دادند که روابط دو کشور را تیره‌تر کرد.در 15 / 8 / 1358مأموران دولت عراق، کنسولگری ایران در بصره را اشغال و دو تن از نمایندگان کنسولگری رابازداشت کردند. [130] در پی این اقدام، ایران از دولت عراق خواست که رایزن فرهنگی آن کشور در خرمشهر را به دلیل فعالیت‌های مشکوک در مدت یک هفته از ایران فرا خواند. همچنین، در 10 آذر 1358 کنسولگری عراق در کرمانشاه نیز به تصرف شماری جوان معترض درآمد که هدفشان این گونه بیان شده بود:
«ما به عنوان اعتراض به دخالت‌های عراق در کار ایران، و همچنین به کشتار جمعی حکومت

[ صفحه 138]

بعث عراق و مبارزات این حکومت علیه جنبش مسلمانان عراق، دست به این کار زده‌ایم.» [131] .
«با وجود آن که یک روز پس از اشغال سفارت امریکا، کنسولگری ایران در بصره به اشغال عوامل بعث عراق درآمد، مع الوصف تأکید امام خمینی بر این است که هر چه زودتر، جوانان محل کنسولگری را ترک کنند.» [132] .
بر این اساس، اشغال کنندگان کنسولگری عراق در کرمانشاه پس از صورت جلسه‌ای مبنی بر اینکه به هیچ سندی دست نزده‌اند و کوچک‌ترین تغییری در آنجا ایجاد نکرده‌اند، از کنسولگری بیرون رفتند.
پس از گذشت چند ماه و با ادامه سیاست خصمانه عراق نسبت به انقلاب اسلامی، شواری انقلاب تصمیم گرفت، سطح روابط ایران با عراق را کاهش دهد. در بخشی از اطلاعیه وزارت امور خارجه که در این باره انتشار یافته بود، آمده است:
«دولت جمهوری اسلامی ایران روابط خود را با دولت عراق که به سطح کاردار تقلیل می‌دهد. به دنبال تعطیلی کنسولگری عراق در کرمانشاه و خرمشهر که چندی پیش صورت گرفت و به دنبال درخواست تقلیل اعضای سفارت عراق در تهران که هفته قبل به سفیر این کشور ابلاغ شد، دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به دخالت‌های مکرر حکومت عراق در امور داخلی ایران تصمیم گرفت، روابط خود را به دخالت‌های مکرر عراق در امور داخلی ایران تصمیم گرفت، روابط خود را به سطح کاردار تقلیل دهد. در ارتباط با این امر، به سفیر جمهوری عراق در تهران اطلاع داده شد که ظرف چند روز آینده تهران را ترک کند.» [133] .
5 - گسترش تبلیغات خصمانه علیه ایران:
مخدوش جلوه دادن قرارداد 1975 میلادی الجزایز و تأکید بر لزوم خروج ایران از سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی، دو جنبه اصلی تبلیغات عراق علیه ایران در این دوره بود.
لطیف جاسم، وزیر اطلاعات عراق، طی مصاحبه‌ای با مجله المستقبل، از ایران خواست، تجدید نظر در قرارداد الجزایر را که صدام حسین و شاه سابق ایران آن را در 1975 میلادی امضاء کرده‌اند، وی توضیح داد که قرارداد الجزایر برای عراق اجحاف آمیز است، زیرا ما ایمان غیر قابل متزلزل داریم که شط العرب یک رودخانه عراقی است. [134] .
خبرگزاری فرانسه نیز در تاریخ 17 فروردین 1359 به نقل از پیام سعدون حمادی،

[ صفحه 139]

وزیر امور خارجه عراق، در مورد جزایر سه گانه خطاب به کورت والدهایم، دبیر کل وقت سازمان ملل، گزارش داد:
«عراق روز یکشنبه از ایران خواسته است، فورا نیروهای خود را از سه جزیره خلیج فارس تنب برزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خارج کند. سعدون حمادی وزیر امور خارجه در این پیام تأکید کرد که کشور او اشغال غیر قانونی سه جزیره عربی و نتایج آن را به رسمیت نمی‌شناسد. حمادی در این پیام از دولت ایران خواسته است تا از دخالت در امور داخلی این کشور دست بردارد و به حاکمیت و استقلال این کشور احترام بگذارد.» [135] .

در آستانه تهاجم

عراق، پس از قطع رابطه ایران و امریکا، خصمانه‌ترین مواضع و اقدامات را علیه ایران اتخاذ کرد و روز به روز بر میزان تیرگی روابط ایران و عراق، که از زمان روی کار آمدن صدام حسین در تابستان 1358 تشدید شده بود، افزوده می‌شد. در این دوره، تبلیغات همه جانبه عراق علیه ایران دو چندان شد و درگیری‌های مرزی شدت بیشتری گرفت.
کشمکش و درگیری ایران و امریکا بر سر تسخیر لانه جاسوسی باعث شد تا جمهوری اسلامی آماج تبلیغات همه جانبه رسانه‌های خبری جهانی قرار گیرد. در چنین شرایطی دولت عراق تلاش می‌کرد، ضمن فرو نشاندن تأثیرات انقلاب اسلامی در کشور خود، امتیازاتی را نیز از امریکا بگیرد. آنچه زمام داران بعث عراق را به اتخاذ چنین سیاستی ترغیب می‌کرد، تبلیغات رسانه‌های جمعی و محافل بین المللی در مخالفت با ایران و اوضاع آشفته داخلی آن بود. مواضع عراق و ایران، در این دوره، فراز و نشیب چندانی نداشت و روح کلی حاکم بر اذهان رهبران عراق همانا بررسی چگونگی تجاوز نظامی به ایران بود.
با آغاز سال 1359، درگیری‌های مرزی ایران و عراق افزایش یافت. هم زمان با تیرگی روابط ایران و امریکا و قطع روابط دو کشور، تهاجم عراق با سلاح‌های سبک و سنگین به پاسگاه‌های مرزی ایران در غرب و جنوب کشور بیشتر شد، به گونه‌ای که جمهوری اسلامی به نیروهای نظامی خود در مرزهای دو کشور آماده باش کامل داد. در 18 فروردین 1359 آیت الله مهدوی کنی، عضور شورای انقلاب و سرپرست وزارت کشور، اعلام کرد، که ارتش آماده باش است و کمیسیون امنیت امروز تشکیل می‌شود. [136] .

[ صفحه 140]

رادیو بغداد نیز در 19 فروردین 1359 اعلام کرد که صدام حسین، رییس جمهوری عراق در مجلس شورای آن کشور گفته است:
«هر کسی دستش به طمع به سوی عراق دراز شود، دست او قطع خواهد گردید... خلق ما هم اکنون برای دفاع و حراست از حق حاکمیت و امنیت عرب در سر تا سر میهن عربی آماده نبرد است.» [137] .
خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز در این باره گزارش داد:
«صدام حسین، رییس جمهوری عراق اعلام کرد، در صورتی که برخوردهای نظامی ایجاب کند، ارتش 190 هزار نفری عراق آماده است تا وظیفه ملی خود را با جنگ علیه ایران انجام دهد.» [138] .
افزون بر این، دولت عراق حضور نظامی خود را در دهانه خلیج فارس و مرزهای ایران بیش از پیش تقویت کرد و در داخل عراق نیز به حملات شدید و گسترده‌ای علیه طرفداران انقلاب اسلامی ایران به ویژه شهید رابع سید محمد باقر صدر، دست زد و با دستاویز قرار دادن موضوع سوء قصد به جان معاون نخست وزیر عراق در دانشگاه المستنصریه و انتساب این موضوع به ایرانیان، سرکوب شدید شیعیان، علما و روحانیون عراق را آغاز کرد. یکی از وحشتناک‌ترین جنایت دولت بعث در این مدت، به شهادت رساندن آیت الله صدر و خواهرش در 9 آوریل 1980(19 فروردین 1359) بود. عراق می‌دانست که با وجود این مرجع بزرگ و با توجهی که مردم عراق به او داشتند، امکان تحقق جنگ ناممکن است. مؤلف کتاب «جنگ ایران و عراق» در این باره می‌نویسد:
«... و چون پیشرفت به سوی جنگ با وجود محمد باقر صدر میسر نبود، می‌بایست وی از میان برداشته می‌شد...» [139] .
از سوی دیگر، گزارش رسانه‌های خبری جهان از وخامت روابط ایران و عراق و احتمال وقوع یک درگیری همه جانبه نظامی بین دو کشور حکایت می‌کرد. در بیشتر این گزارش‌ها، سرنوشت حتمی چنین درگیری‌هایی، شکست ایران عنوان شده بود. نشریه «هرالدتریبون» در این باره نوشت:
«تحلیل گران امریکا معتقدند که در حال حاضر ارتش ایران قادر نیست از مرزهای کشور علیه هر گونه تهاجم مشخص دفاع نموده و در یک جنگ سخت و سنگین بیش از چمد روز و شاید یک یا دو هفته دوام بیاورد.» [140] .

[ صفحه 141]

نشریه آلمانی «اشپیگل» نیز نوشت:
«دلایل بسیاری وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران در یک جنگ مسلحانه با عراق شکست خواهد خورد... عراق امیدوار است که با پیروزی نظامی بر ایران موقعیت خود را در کشورهای عربی تقویت کندو آنچه مهم‌تر از این است، ادعای حکمرانی خود را در خلیج فارس تضمین نماید.» [141] .
احتمال حمله نظامی عراق به ایران با هدف تجزیه استان خوزستان، از جمله اخباری بود که رسانه‌های خبری گزارش می‌کردند:
«اطلاعات دقیق مؤکدا حاکی است که ایالات عربستان (خوزستان) در ایران احتمالا شاهد انقلاب سترگی علیه رژیم ایران خواهد بود که هدف از آن جدایی این ایالت از سرزمین ایران و بازگرداندن هویت عربی آن به عنوان یک کشور مستقل می‌باشد. گزارش‌ها حاکی است که عراق از این تمایل پشتیبانی می‌کند و چنانچه جدایی این ایالت از ایران با پیروزی تحقق یابد، عراق نخستین کشوری خواهد بود که استقلال آن را به به رسمیت خواهد شناخت.» [142] .
هرالدتریبون نیز در این مورد نوشت:
«در صورت بروز یک جنگ، عراق ممکن است از حمایت چریک‌ها و اعراب ایرانی ساکن منطقه خوزستان که در منتهی الیه خلیج فارس قرار دارند و مناطق نفت خیز و پالایشگاه‌ها و بنادر نفتی ایران در آن واقع است برخوردار گردد.» [143] .
با وجود چنین تبلیغات گسترده‌ای در سطح رسانه‌های خبری جهان و همچنین اعلام، آمادگی عراق برای حمله نظامی به ایران، جای این پرسش باقی است که چرا جنگ سراسری و گسترده بین دو کشور دیرتر از زمانی که انتظار می‌رفت، به وقوع پیوست؟
پس از قطع روابط ایران و امریکا، تبلیغات و اقدامات عراق در مخالفت با ایران افزایش چشم گیری پیدا کرد، به گونه‌ای که صدام حسین طی سخنرانی خود در 12 اردیبهشت 1359 تصریح کرد:
«نه [امام] خمینی و نه هیچ کس دیگری نمی‌تواند مانعی بر سر راه ارتش ما باشد.» [144] .
روزنامه نیویورک تایمز در 10 اردیبهشت 1359 با اشاره به مناسب بودن اهرم فشار عراق برای تعدیل مواضع انقلابی ایران نوشت:
«عده‌ای معتقدند که چشم‌انداز جنگی با کشوری نیرومند (عراق) شاید ایران را وادار سازد در

[ صفحه 142]

سیاست خود تجدید نظر کند.» [145] .
در چنین اوضاعی، عراق منتظر رسیدن لحظه‌ای مناسب برای شروع تهاجم به ایران بود، اما قدرت‌های غربی، به ویژه ایالات متحده امریکا، خواهان رسیدن به نتیجه مطلوب (سرنگونی نظام جمهوری اسلامی) از راه‌های دیگر جز حمله گسترده نظامی بودند. امریکا، در وهله نخست، امید فراوان داشت تا با اقدامات محدود نظامی و یا کودتا، بار دیگر به منافع از دست رفته خویش در ایران دست یابد؛ بر همین اساس طرح حمله نظامی به طبس و کودتای نوژه (با وجود ناکام ماندن این طرح‌ها) اجرا شد تا نیازی به دخالت کشور ثالث نباشد. زیرا نگرانی عمده دیگر دولت کارتر از وقوع جنگ در خلیج فارس گسترش این درگیری به سایر کشورهای منطقه بود که این امر، موجب بی‌ثباتی نظام‌های طرفدار غرب در این منطقه می‌شد.
برژینسکی، مشاور امنیتی جیمی کارتر، چنین خطری را گوشزد کرده و نسبت به پی آمدهای آن چنین هشدار داد:
«هر نوع مخاصمه‌ای بین ایران و عراق یا می‌تواند در محدوده یک برخورد محلی باقی بماند و یا می‌تواند به صورت یک مخاصمه گسترده درآید. منافع ما تحت تأثیر این جریان قرار می‌گیرد و ما مجبور خواهیم بود که دست به یک اقدام مقتضی بزنیم.» [146] .
بدین ترتیب، دولت عراق در حالی که از هر نظر خود را برای حمله نظامی به ایران آماده کرده بود، سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفت و منتظر اجازه امریکا ماند!
هنگامی که حادثه حمله نظامی به طبس و کودتای نوژه به وقوع پیوست و حدود دو ماه به طول انجامید، دولت بعثی عراق از تبلیغات و اقدامات خصمانه آشکار خود علیه ایران تا حد زیادی کاست و بیشتر، ناظر بر حوادث جاری ایران بود. با این حال، عراق ساکت ننشست و در خارج از کشور علیه منافع ایران دست به اقداماتی زد؛ انفجار بمب در دفتر هواپیمایی ملی ایران در بیروت، در 17 خرداد 1359، و نیز اشغال سفارت ایران در لندن به دست عوامل وابسته به دولت بعث از جمله این اقدامات بودند.
عراق در این مرحله، با دقت، مسائل داخلی ایران را زیر نظر گرفته و در توطئه کودتای نوژه نقش فعالی به عهده داشت، ولی نسبت به مرحله گذشته کم تحرک‌تر بود، به این امید که امریکا بتواند با کودتای نوژه دولت ایران را سرنگون کند.

[ صفحه 143]


آماده سازی نهایی

اشاره

پس از ناکامی کودتای نوژه، عراق در حالی که از پشتیبانی امریکا نیز بهره‌مند بود، بار دیگر بازیگر اصلی صحنه شد. این بار، عراق اقدامات خود را علیه ایران، با انجام عملیات خراب کارانه در داخل و نواحی مرزی ایران شدت بخشید.دولت عراق پس از انجام تبلیغات بین المللی و مانورهای دیپلماتیک مبنی بر عدم مشروعیت قرارداد 1975 میلادی الجزایر، به اقدامات عملی برای زیر پا گذاشتن این قرارداد دست زد. ماه‌های مرداد و شهریور سال 1359 را باید دوران آماده سازی نهایی عراق برای تجاوز به خاک ایران نام گذاشت. در این دو ماه، عراق با سرعتی باور نکردنی (گو اینکه ممکن است این فرصت طلایی را از دست بدهد) از هیچ اقدامی برای آماده ساختن ارتش و افکار عمومی مردم عراق، و همچنین، منطقه و جهان جهت حمله به ایران فرو گذار نکرد.

حمایت آشکار از مخالفان ایران

دولت عراق با آگاهی از مقاصد آتی خود، به پشتیبانی همه جانبه و آشکار از گروه‌ها و شخصیت‌های مخالف انقلاب اسلامی پرداخت. بر خلاف گذشته، این حمایت‌ها به صورت مخفی و یا مختص گروه و جریان خاصی نبود. صدام حسین در مصاحبه‌ای در مرداد 1359 در این باره گفت:
«ما با رژیم ایران روابط بدی داریم و بنابراین انتظار نداشته باشید که اگر یکی از معارضین و یا مخالفین این رژیم اعلام کرد که در مخالفت با آن است به او جواب منفی بدهیم.» [147] .
رییس جمهوری عراق در جای دیگری نیز گفت:
«ما به مبارزات خلق‌های ایران علیه دیدگاه‌های عقب افتاده و خودکامه و علیه جهت گیری‌های منحرفی که زیر پوشش مذهب مخفی می‌شوند، ولی در روش‌هایشان به مرز کفر ورزیدن به دین پاک اسلامی و ارزش‌های والا و تمدن پاک و اصیل آن رسیدند، درود می‌فرستیم.» [148] .

کسب حمایت گسترده کشورهای منطقه

سران دولت بعث برای کسب پشتیبانی کشورهای منطقه و همچنین توجیه آنان نسبت به

[ صفحه 144]

حرکات آتی عراق، رفت و آمدهای متعددی به این کشورها کردند. در این دوره، عراق تحرک دیپلماتیک بی‌سابقه‌ای آغاز کرد؛ ارسال یادداشت‌ها و اعتراضی‌های پی در پی به مجامع بین المللی نسبت به اشغال جزایر سه گانه به دست ایران، ادعای خدشه دار بودن مشروعیت قرارداد 1957 میلادی الجزایر و تجاوزات مرزی ایران به عراق از جمله این تحرکات بود. در زمینه تحرک دیپلماسی عراق، آگاهان سیاسی معتقد بودند:
«ناظران سیاسی در کشورهای غربی به ویژه در لندن غیر منتظره صدام حسین تکریتی از عربستان سعودی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‌اند و بر این عقیده‌اند که عراق دست به یک رشته اقدامات دیپلماسی جدید در سطح گسترده زده است تا پشتیبانی کشورهای منطقه خلیج را که همواره کشورهای محافظه کار و میانه رو جانب دار غرب هستند را به دست آورد.» [149] .

گسترش تحرکات و اقدامات نظامی

روزنامه السیاسه در(22 / 7 / 1980میلادی) 31 تیر 1359 متن کامل مصاحبه صدام حسین با رسانه‌های خبری را درج کرد. صدام در این مصاحبه، صریحا به حکومت جدید ایران حمله کرده و درباره موضع عراق نسبت به ایران گفته است:
«اکنون ما نیروی نظامی کافی برای باز پس گرفتن سه جزیره اشغال شده توسط ایران را فراهم کرده‌ایم و بر خلاف تصور عده‌ای، ما از هنگام اشغال این جزایر در ماه مارس 1975 (اسفند 1353) نه سکوت کرده‌ایم و نه دچار رخوت و سستی شده‌ایم بلکه از آن زمان و پس از درگیری به جنگ فرسایشی با شاه، توان و قدرت نظامی و اقتصادی خود را در مدت هفت سال افزایش داده‌ایم.» [150] .
در آن روزها این سخنان هرگز جدی گرفته نشد و آن را گوشه‌ای از تبلیغات جاری عراق در مورد ایران تلقی می‌کردند. اما تحولات بعدی، منظره جدیدی را از روابط دو کشور فرا روی ناظران سیاسی قرار داد. برخی از مهم‌ترین اقدامات عراق به این شرح است:
- شناسایی دقیق نقاط مرزی و عمق خاک ایران با استفاده از عوامل ایرانی و عراقی؛
- سنگر سازی و ساختن استحکامات مرزی؛

[ صفحه 145]

- نقل و انتقال گسترده نیروها در تمام خطوط مرزی؛
- مانور یگان‌های اصلی عمل کننده در مناطق مشابه.
استاندار وقت ایلام، در 29 / 5 / 1359، وضعیت مرزها را این گونه به مسئولان گزارش می‌کند:
«نیروهای عراقی هم اکنون به ایجاد سنگرها و استحکامات جدید در طول نوار مرزی با ایران پرداخته و دست به آرایش جدید نظامی زده و با استقرار تعداد زیادی تانک و سلاح‌های سنگین، سعی در تحکیم مواضع خود دارند.» [151] .
همچنین، در ابتدای شهریور ماه سال 1359، عراق به طور متناوب بیشتر شهرهای مرزی ایران از جمله؛ قصر شیرین، سومار، مهران و خرمشهر را زیر آتش سلاح‌های سبک و سنگین خود قرار داد.
تحرکات جدید عراق از اول شهریور ماه به گونه‌ای متفاوت نسبت به گذشته و با برنامه ریزی منسجم و همه جانبه آغاز شد و با بمباران گسترده شهر قصر شیرین در 13 شهریور 1359 ادامه یافت. در این بمباران که 30 نقطه شهر قصر شیرین مورد اصابت قرار گرفت، به بیش از 100 باب خانه آسیب رسید و پنج تن شهید و بیش از 100 تن دیگر زخمی شدند. از آغاز نیمه دوم شهریور ماه، ارتش عراق، تجاوز نظامی محدود خود به عمق خاک ایران را آغاز کرد. بهانه چنین اقداماتی، آزاد سازی سرزمین‌هایی بود که به ادعای دولت عراق، بخشی از خاک آن کشور به شمار می‌رفتند. عراق به دروغ ادعا می‌کرد که ارتفاعات زین القوس و منطقه سیف سعد به موجب قرارداد 1975 میلادی الجزایر باید طی مراحل به عراق واگذار می‌شد، ولی هنوز این کار صورت نگرفته است.
ذکر اخبار روز شمار آن دوران خود گویای تجاوزات نظامی عراق به خاک ایران است:
16 / 6 / 1359 - ارتش عراق به ارتفاعات زین القوس دست یافت.
19 / 6 / 1359 - نیروهای عراق منطقه سیف سعد را آزاد کردند.
20 / 6 / 1359 - صدام حسین در جلسه هیئت دولت اعلام کرد که تصمیم به باز پس‌گیری سرزمین‌های غصب شده از سوی ایران را دارد. [152] .
21 / 6 / 1359 - وزارت دفاع عراق اعلام کرد که نیروهای عراقی، سرزمین‌های عراقی را که به

[ صفحه 146]

موجب قرارداد سال 1975 میلادی قرار بود ایران از آن عقب نشینی کند و این کار را نکرد، بازپس گرفته‌اند.
23 / 6 / 1359 - روزنامه الثوره، ارگان حزب بعث عراق، نوشت:
«در پی سه روز نبرد، نیروهای عراقی موفق شدند 210 کیلومتر از مناطق واقع در مرز ایران و عراق را تصرف کنند.» [153] .
24 / 6 / 1359 - عزت ابراهیم الدوری، معاون ریاست شورای انقلاب، در نشست مطبوعاتی در رم اعلام کرد:
«عملیات جنگی این کشور در مرزهای ایران برای باز پس‌گیری 1300 کیلومتر مربع خاک متعلق به عراق تا پایان هفته جاری خاتمه خواهد یافت.»
وی گفت:
«عراق پس از انجام عملیات نظامی، طی ارسال یادداشتی، به ایران یک هفته مهلت داد تا سرزمین‌های این کشور را باز پس دهد.» [154] .

لغو یک قرارداد یک جانبه 1975 میلادی الجزایر

دولت عراق در 26 شهریور 1359، کاردار سفارت جمهوری اسلامی در بغداد را به وزارت خارجه احضار کرد و با ابلاغ یادداشتی رسمی به شماره 14024 / 7 / 1 / 5 و به تاریخ 26 شهریور1359 (17 سپتامبر 1980 میلادی) به طور یک جانبه موافقت نامه الجزایر را لغو کرد. در بخشی از این یادداشت رسمی آمده است:
«دولت جمهوری عراق توافق الجزیره بین دو کشور منعقده در 6 مارس 1975 میلادی و عهدنامه مرزهای دولتی، و حسن همجواری بین دولت عراق و دولت شاهنشاهی ایران و سه پروتکل ضمیمه با ملحقات که اسناد توافق مزبور در 13 ژوئن 1975 میلادی در بغداد به امضاء رسید و چهار موافقت نامه بعد از عهدنامه یاد شده که باملحقات آن به تاریخ 26 دسامبر 1975 در بغداد اعلام شده و نامه‌های متبادل و صورت جلسات منقول را بعد از این، که به صورت قول و فعل از طرف دولت جمهوری اسلامی ایران زیر پا گذاشته شد، بر طبق بند 4 توافق الجزیره و ماده 14 از عهدنامه مذکور در فوق، بی‌اعتبار اعلام می‌کند.» [155] .
در پایان این یادداشت رسمی آمده است:

[ صفحه 147]

«دولت جمهوری عراق، دولت جمهوری اسلامی ایران را به پذیرش وضع جدید و اتخاذ روشی مبتنی بر عقل و منطق در قبال اعمال حاکمیت و حقوق مشروع مردم عراق در سراسر قلمرو خاکی و رودخانه‌ای خود در شط العرب، عینا مانند وضعی که پیش از موافقت نامه الجزیره سابق الذکر وجود داشت، دعوت می‌نماید.» [156] .
هر چند دولت ایران این اقدام را هرگز نپذیرفت، اما دولت عراق برای تحقق خواسته‌های خود، دست به اقدامات بعدی زد؛ یک روز پس از لغو یک جانبه قراداد(1975 میلادی) الجزایر، سخن گوی وزارت امور خارجه این کشور اعلام کرد که از تمام کشتی‌ها و نفت کش‌هایی که قصد عبور از شط العرب را دارند، خواسته می‌شود تا پرچم عراق را بر عرشه خود نصب کنند و مالیات عبور را نیز که مبلغ آن در بغداد تعیین خواهد شد، بپردازند. پس از آن، رییس دایره حقوقی وزات خارجه عراق تأکید کرد که مقصد کشتی‌ها هر کجا که باشد، حتی اگر قصد لنگر انداختن در بنادر ایرا را داشته باشند، مشمول این قانون می‌شوند. [157] .
در پی این تصیم، نیروی دریایی عراق در تاریخ 29 / 6 / 1359، سه فروند کشتی بازرگانی ایران را در دهانه فاو متوقف کرده و از آنها خواست تا پرچم عراق را بر روی عرشه خود بالا ببرند.
با انجام چنین تمهیداتی، ارتش عراق در 31 شهریور 1359 به طور رسمی و با چند لشکر پیاده و زرهی و از سه محور اصلی غرب، میانه و جنوب مرزهای دو کشور، وارد خاک ایران شد و هم زمان با این اقدام، هواپیماهای عراق به فرودگاه‌های شهرهای تهران، اهواز، تبریز حمله کردند.
شرح تهاجم سراسری عراق و اقدامات دو طرف درگیر و موضع گیری کشورها و سازمان های بین المللی نسبت به تهاجم عراق به ایران در جلدهای بعدی به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.